اندراحوالات من

بنام نامی یکتای بی همتاالان ک دارم تایپ میکنم فسقلی درحیاط داره بادوستاش بازی میکنه وشوشو هم نشسته به گوش دادن اخباروهمچنان گوشی بدستدم دمای بهاره لباسای عیدخودموقسقلیوخریدم اصلیاشومونده لباس عیدشوشو وچن قلم دیگ براخودمکلاس خیاطیمم فرداتهشوسرهم میاره اوس بیگی یابهتربگم ریگیهمین حس نوشتن نیس فهلنی+ نوشته شده در  دوشنبه چهاردهم اسفند ۱۳۹۶ساعت 14:20 اندراحوالات من...

 منو ببخش بخاطرت دوباره چشمام شده خیسیا مثل من اگه کسی به فکره دردایه تو نیسخودت میدونی که برام از خودمم مهمتریببخش که هرشب از تو یه فکر و خیالم میگذریببخش اگه هرجا میری دلم برات شور میزنهتا برنگردی پیش من دلواپسی ماله منهببخش اگه هردفعه من تو آشتی پیش قدم میشممغرورم اما پیشه تو تازه خوده خودم میشماز سر شوق عشق اشکی که رویه گونمهببخش میلرزه دلم وقتی سرت اندراحوالات من...

سلام به خودم به شمابه همه( الکی مثلاکلی طرفدارداره وبم)ازخودم بگم ک رفتم ارایشگاه ودم عیدی ی ترررزدن ب موهامحالابماندچ هزینه ای کردم بابتشازدافنه جون بگم ک شب وروز شده وسیله ی سرگرمیمازدیشب بگم ک کلاچارشنبه سوری یوخقسقلی ام میشینه ب تماشای فیلمای ترکی ازالانم هردختریومیبنه ک ب خودش رسیده و خوشگله ازش خاسگاری میکنهحالابمادک شماردخترایی ک نشون کرده ازشمارانگشت اندراحوالات من...